فصل های زندگی من

من و من

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ق.ظ

یه قایق شکسته بدون بادبانم 

میان این تلاطم رو به فردا روانم 

از تو چه پنهون خدا یه کم دلم گرفته 

از اون که فکر می کردم دل به سفر نبسته 

دستامو ول کرد اون من و تنها گذاشت 

کاش که بره خداجون همون جا که دوست می داشت 

می خوام بره همون جا که صبح تا شب باهاشه 

پیش همون آدمی که رفیق خنده هاشه 

سراغ من نیاد باز حال از دلم نپرسه 

دیگه طاقت ندارم که دستام باز بلرزه 

می خوام بخوابم خدا تو دستامو بگیری 

شاید که اروم بشه دلم از این اسیری 

.سارا.


  • ۹۴/۱۲/۲۹
  • سارا بانو