من اومدم دوباره ... فک کنم داره غیبت هام تبدیل به غیبت کبری می شه ... ولی خوب چی کار می شه کرد ....
الان که دارم براتون می نویسم با یه صورت بی حس شده از بی حسی های دندون پزشکی در خدمتون هستم ... از هفت صبح که از خونه زدم بیرون تازه نیم ساعتی هست که برگشتم... خوب شنبه ها تقریبا روز پر کاری هست و از طرفی افتادن پروتز دندونم کلی اعصابمو بهم ریخت و مجبور شدم دوباره راهی دندونپزشکی بشم و این یعنی باز چاله جدید ...
نمی دونم الان که دارم می نویسم مثل این شکست خورده ها توی تاریکی نشستم توی تختخواب و نمی دونم از کجاها بنویسم تا سبک شم ... توی اینستا دوستان می گن چرا کپشن ها طولانیه من نمی دونم آدم کجا می تونه خودش باشه و از خودش بنویسه ...
فکرم هر جایی که فکرشو کنید رفته از یه طرف امروز به اصرار یکی از مهندس ها رفتم نی نی کوچولوشونو دیدم .... شرایط از لحاظ کاری خوبه چون تایم کم و حقوق نسبتا خوب ولی از جایی که هستم کمتره ولی روز تعطیل و ساعت کاریه کمتری دارم.... نمی دونم دوباره انرژی سر و کله زدن با بچه رو دارم ولی خیلی ناز بود تازه بیست و پنج روز بود که به دنیا اومده کوچولو و ریزه میزه ... نمی دونم چی کار باید کنم ... به قردالی که شرایط رو گفتم گفت با هم حرف می زنیم ولی مثل اینکه بابا حسن یهو دچار گرفتگی کمر شده و بردنش دکتر و به حرف نرسیدیم از پیش کوچولو رفتم یه راست مطب دندونپزشکی ... تقریبا حقوق این ماهم کلا پر پر شد هر چند که واقعا رفتم زیر خط فقر یعنی موجودی صفر صفر صفر و همین حقوقی که خرج دندونپزشکی شد و هنوز ندادن ... نمی دونم چطوری مخارج روزمره رو بگذرونم ...
حالا چه حکمتیه تا من می یام کمر بلند کنم و یه کوچولو پس انداز کنم حداقل برای خرید تدارکات انشالله پیش بیاد ازدواج هنوز نیومده پر پر می شه ...
فک کنم درد دندونم شروع شد دکتر گفت درد داره ولی هم من بی حواس هم دکتر چون یادش رفت نسخه مسکن و انتی بیوتیک رو بده ... فعلا دوستان برام دعا کنید فقط که هر چی خیر و صلاح هست پیش بیاد